Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «صراط نیوز»
2024-05-04@18:10:23 GMT

نام مقتل‌های معتبر در روایت واقعه عاشورا

تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۸۶۰۰۲۳

صراط: با توجه به کتاب‌های معاصر در نقل عاشورا نمی‌توان تنها به دلیل وجود یک گزارش تاریخی در کتاب‌های معاصر، هرچند مشهور و مورد توجه، آن را یک سند قابل اتکای تاریخی دانست.

به گزارش سایت کرب وبلا، با بررسی کتب موجود مشاهده می شودکه منابع متعدد قابل اتکایی از پنج قرن نخست پس از هجرت موجودند که به گزارش نهضت عاشورا پرداخته‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این منابع را می‌توان به دو دسته مستقل تقسیم کرد: منابعی که ویژه گزارش‎دهی نهضت عاشورا و حماسه‌سازان این واقعه بی‌نظیر است و منابعی که تنها بخش و فصل‌هایی از آن‌ها، درباره قیام امام حسین (ع) است.

گفتنی است این منابع از اعتبار یکسانی برخوردار نیستند، اما همه آن‌ها قابلیت ارجاع و استناد را دارند و به‌وسیله پژوهش‌های تاریخی روشمند، قابل بررسی و پذیرش‌اند:

طبقات الکبری، ابن سعد (متوفی ۲۳۰)

انساب الاشراف، بلاذری (متوفی ۲۷۹)

اخبار الطوال، دینوری (متوفی ۲۸۳)

تاریخ طبری (متوفی ۳۱۰) این کتاب از مهم‌ترین منابع قیام حسینی است.

الفتوح، ابن اعثم کوفی (متوفی حدود ۳۱۴)

مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی (متوفی ۳۵۶)

معجم‌الکبیر طبرانی (متوفی ۳۶۰)

شرح‌الاخبار، قاضی نعمان (متوفی ۳۶۳)

کامل‌الزیارات، ابن قولویه (متوفی ۳۶۸)

امالی شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱)

ارشاد، شیخ مفید (متوفی ۴۱۳)

روضه الواعظین، ابن فتال نیشابوری (متوفی ۵۰۸)

اعلام الوری، طبرسی (متوفی ۵۴۸)

مقتل الحسین خوارزمی (متوفی ۵۶۸)

تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر (متوفی ۵۷۱)

مناقب ابن شهرآشوب (متوفی ۵۸۸)

الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (متوفی ۶۳۰)

مثیر الأحزان، ابن نما (متوفی ۶۴۵)

تذکره الخواص، سبط ابن جوزی (متوفی ۶۵۳)

الملهوف علی قتلی المطفوف (لهوف)، سید بن طاووس (متوفی ۶۶۴)

کشف الغمه، اربلی (متوفی ۶۹۲)

سیر اعلام النبلاء، ذهبی (متوفی ۷۴۸)

منابع غیرقابل استناد در نقل قیام حسینی

حادثه عاشورا از پیشامدهای شگفت تاریخ است. قهرمانانی اندک‎شمار در برابر خیل عظیم جنگجویان سفاک و بی‌رحم تا واپسین لحظه حیات و آخرین قطره خون مقاومت کردند و از همه‌چیز در راه محبوب خود گذاشتند. این مقاومت شجاعانه و فداکاری قهرمانانه، از آغازین لحظه‌های پیدایش، در درازای تاریخ و تاکنون، چشم‌ها را خیره کرده و زبان‌ها و قلم‌ها را به‌سوی خود کشیده است. تاریخ‌نگاران و سیره‌ نویسان، از نخستین کسانی بودند که به گزارش این واقعه با بسیاری از رخدادهای پیرامونی و حادثه‌های جزئی آن پرداختند و حتی آن دسته مورخان حکومتی که نان امویان را می‌خوردند، نتوانستند آفتاب دلاوری‌ها، رشادت‌ها و حماسه‌سرایی‌های این تعداد به‌ظاهر اندک و به باطن، با همه انسانیت انسان‌ها برابر را نادیده و یا آن را زیر ابر تیره گیرند.

کتاب‌های تاریخ و سیره، چه در میان شیعیان و چه اهل سنت و حتی غیرمسلمانان، واقعه عاشورا را به‌عنوان یک نقطه عطف و یک پیشامد مسلم گزارش کرده و ارکان و وقایع اصلی آن از مشهورات، متواترات و قطعیات تاریخی است، اما تفصیل‌ها و جزئیات آن، مانند هر واقعه تاریخی دیگری با تفاوت‌هایی در نقل‌ها و یا کاستی‌ها و مبالغه‌هایی قابل انتظار همراه بوده است. این در حالی است که با گذشت زمان و دورتر شدن از اصل واقعه، انتظار تغییر و تحریف بیشتر می‌شود. نکته‌ دیگر اینکه به منابع کهن تاریخی و سیره‌ نگاری چنان دقیق و با تفصیل به عاشورا و کربلا پرداخته‌اند که غرض‌ورزی‌ها، اشتباهات و کم‌دقتی‌های همزاد انسان را به‌آسانی نشان می‌دهد.

مبنای ما در سنجش، اعتبار و سندیت کتاب‌های نوشته‌شده در دوره‌های بعد، همین منابع کهن و مشترکات تاریخی در کنار حفظ معیارهای نقد متون و اسناد تاریخی است. همچنین ازآن‌رو که حادثه عاشورا، یکی از سرخ‌ترین جلوه‌های گل‌فام امامت شیعه است، گزارش‌ها و مآخذ پیرامون عاشورا را باید با سنجه عصمت امام (ع) نیز سنجید و سیره رفتاری امامت شیعه را بر آنچه به آنان نسبت می‌دهند، حاکم کرد.

بر این اساس، کتاب‌ها و منابعی که گزارش‌های خود را نقادی نکرده و آن‌ها را با منابع اصلی تاریخ برابر ننموده و یا به تعارض آن‌ها با سیره و کرامت و شخصیت امام حسین (ع) و یارانش توجه نکرده‌اند، دچار ضعف گشته و از گردونه اعتبار و نقل و استناد خارج می‌شوند. هراندازه تعداد این گزارش‌های بدون اصل و سند و یا نامتجانس با شخصیت کرامتمندانه و عزتمندانه عاشوراییان در کتابی بیشتر باشد، بر ضعف آن افزوده می‌شود و هراندازه این گزارش‌ها کمتر، کتاب از اعتبار بیشتر بهره‌مند می‌گردد. این بدان معناست که نقد ما در این عرصه، متوجه به کتاب و محتوای آن است و نه نویسنده و گردآورنده آن‌ها؛ چه، برخی از مؤلفان این‌گونه کتاب‌ها جزو کسانی هستند که از سر شیفتگی به این حماسه تاریخی و شخصیت اعجاب‌انگیز امام حسین (ع) و همراهانش و به‌پاس قدردانی از فداکاری‌های آنان، قلم به دست گرفته و بدون آنکه تخصص اصلی آن‌ها تاریخ و سیره باشد، در عرصه‌ای قلم زدند که تفاوت اصلی با اندوخته‌های علمی آن‌ها؛ مانند فقه و تفسیر قرآن داشت. احساس دین به امام حسین با شوری که از مطالعه نهضت عاشورا به هر انسانی دست می‌دهد، آمیخته شد و این مؤلفان شیفته را گاه به تساهل در رویارویی با گزارش‌های بی‌پایه کشاند و سبب شد آنان حتی به گزارش‌های شفاهی که از زبان این‌وآن و یا برخی واعظان و مرثیه‌خوانان شنیده‌اند، اعتماد کنند و افزوده‌هایی ناسازگار با واقعه اصلی عاشورا و در تعارض با اهداف آن را در کتاب‌های خود بیاورند تا چه رسد به کتاب‌های کم اعتبار، مجهول و یا حتی مجعول.

زمینه‌ها و عامل‌هایی چند نیز این جریان را شدت بخشید که ازجمله آن‌ها، پیدایش سبک داستان‌پردازی و ارائه قرائت جذاب و مخاطب محور، از واقعه عاشورا بود. سبکی که بر پایه گرایش طبیعی انسان به حکایت و نقل زیبایی وقایع روی داده، شکل گرفت و میل فطری آدمیان به بزرگ داشتن و بزرگ‌تر کردن قهرمانان خود، به آن کمک نمود. در این میان کسانی آیات و روایات بازدارنده از دروغ‌پردازی را با جعل اصطلاح «زبان حال» کنار زدند و یا حتی در برخی نمونه‌های معدود، دروغ را تجویز کردند. راه یافتن این زبان تخیلی، احساسی و داستانی به منبر و مرثیه و تعزیه، چرخه نقل شفاهی و نگارش کتبی را کامل کرد و پس از مدتی آنچه به‌عنوان یک مرثیه یا مداحی و نقل حکایت و به‌منظور برانگیختن احساسات ساخته و خوانده شده بود، به کتاب‌ها راه یافت و از سوی برخی که میان منابع کهن و نزدیک به واقعه عاشورا با کتاب‌هایی که قرن‌ها پس‌ازآن به نگارش درآمده‌اند، تفاوت چندانی نمی‌نهند، به‌صورت یک سند تاریخی و قابل ذکر درآمد.

این‌ها، همه افزون بر اشتباهات ناخواسته انسانی است که در نقل‌های تاریخی پیش می‌آید، مانند خطای حافظه در نقل شفاهی و خطای باصره در هنگام نوشتن که به گاه نگارش و قرائت نسخه‌ها پیش می‌آید، به‌ویژه اگر نسخه، مغلوط و یا بدخط باشد. آنچه مایه امیدواری پژوهشگران است، شکل هرمی این جریان ناخجسته است. به این معنا که هرچند ممکن است تعداد کتاب‌های کنونی که مطالب آمیخته از درست و نادرست دارند، فراوان به نظر رسد، اما پی‌یابی جریان نقل آن‌ها، پژوهشگر را به تعداد انگشت‌شماری از منابع مشخص می‌رساند که سرچشمه ورود این ادبیات تخیلی و بدون پشتوانه تاریخی به حماسه کربلا هستند.

محققان با بررسی صدها گزارش و مأخذ یابی مرحله‌به‌مرحله هر یک از نقل‌ها، این چند کتاب معدود را شناسایی کرده و ساختار و ضعف‌های آن‌ها را گوشزد کرده‌اند. این بدان معنا نیست که همه مطالب این کتاب‌ها نادرست و تحریف شده است؛ چه در این کتاب‌ها، گزارش‌های معتبر از کتاب‌های کهن و اصلی تاریخ و سیره نیز نقل شده است. مقصود ما آن است که بسیاری از گزارش‌های نادرست و یا بدون منبع و پشتوانه تاریخی در این کتاب‌ها یافت می‌شود که برخی با عملکرد و سیره رفتاری امام حسین (ع) و اهل‌بیت گرامی‌اش علیهم‌السلام ناسازگار است و برخی تنها احتمال وجودشان در منابع به ما نرسیده می‌رود و بدین‌جهت مطالب این‌گونه کتاب‌ها بدون ارزیابی قابل استناد نیستند، این منابع عبارت‌اند از:

مقتل منسوب به ابومخنف

ابومخنف، لوط بن یحیی بن سعید، درگذشته به سال ۱۵۸ هجری قمری، از مورخان مورد اعتماد و از اصحاب امام صادق (ع) است. او به‌احتمال فراوان شیعه و مقبول مورخان فریقین است و ازاین‌رو تاریخ‌نگاران و سیره‌ نویسان متعدد از کتاب او درباره قیام امام حسین (ع) نقل کرده‌اند. از این میان می‌توان به محمد بن عمر واقدی (م ۲۰۷) و محمد بن جریر طبری (م ۳۱۰) در تاریخش، ابن قتیبه (م ۳۲۲) در الامامه و السیاسه، ابن عبدربه (م ۳۲۸) در العقد الفرید،‌ علی بن حسین مسعودی (م ۳۴۵)، ‌شیخ مفید (م ۴۱۳) در الارشاد و نیز النصره فی حرب البصره، شهرستانی (م ۵۴۸) در الملل والنحل، خوارزمی (م ۵۶۸) در مقتل الحسین و در آخرین حلقه‌ها به ابن عساکر (م ۵۷۱)[۱] در تاریخ دمشق، ابن اثیر (۶۳۰) در الکامل، سبط ابن جوزی (م ۶۵۴) در تذکره الخواص و ابوالفداء (م ۷۳۲) اشاره کرد.[۲]

سوگمندانه، اصل کتاب ابومخنف ناپیدا شده و ما تنها می‌توانیم از جمع‌آوری گزارش‌های این مورخان، به بخشی از کتاب او دست بیابیم. در دوره معاصر آقای حسن غفاری و محمدهادی یوسفی غروی به این کار همت گماشته و آن بخش از کتاب ابومخنف را که طبری در تاریخ خود گزارش کرده، گردآورده و با نام‌های «مقتل الحسین» و «وقعه الطّف» منتشر ساخته‌اند.

پیش‌تر از این دو، کتابی به نام مقتل ابی‌مخنف منتشر شده است که نه‌تنها دلیلی بر صحت انتساب آن به مؤلف در دست نیست، بلکه تفاوت فراوان و آشکار مطالب آن با نقل طبری از ابومخنف، قرینه نادرستی این انتساب است. دلیل دیگر،‌ وجود برخی مطالب موهن به شخصیت بزرگوارانه امام حسین (ع) است که تألیف آن‌ها از نویسنده‌ای مشهور و موثق همچون ابومخنف، بسی بعید است. جالب‌توجه آنکه میان این کتاب چاپ‌شده ناشناخته، با متن برخی نسخه‌های خطی آن تفاوت بیش‌ازحد متعارفی به چشم می‌آید و اعتماد به آن را از میان می‌برد.[۳]

متأسفانه، نیاز به مقتل أبی مخنف، موجب شده، بسیاری به همین نسخه متداول و رایج روی آورده و بیشتر مطالب آن را نادانسته به أبو مخنف نسبت دهند.

گفتنی است که در دو سده اخیر، بسیاری از محدثان، مورخان و کتابشناسان، پس از تأیید ابومخنف و کتاب اصلی او، کتاب کنونی، متداول و در دسترس «مقتل ابو مخنف» را بی‌اعتبار و غیر قابل استناد دانسته‌اند. از این میان می‌توان به محدث نوری[۴]، میرزا محمد ارباب [۵]، حاج شیخ عباس قمی[۶]، سید عبدالحسین شرف‌الدین[۷]، سید حسن امین[۸] و شهید قاضی طباطبایی[۹] اشاره کرد.[۱۰]

۲. نور العین فی مشهد الحسین (ع)

نور العین، مقتلی منسوب به ابواسحاق اسفرائنی است و این عنوان منصرف به ابراهیم بن محمد بن ابراهیم اسفرائنی، فقیه شافعی و درگذشته به سال ۴۱۷ یا ۴۱۸ هجری است، اما هیچ‌یک از منابع کهن، تألیف چنین کتابی را در شرح‌حال او گزارش نکرده‌اند.[۱۱] در میان کتاب‌شناسان متأخر، ابتدا اسماعیل پاشا[۱۲] و پس از او شیخ آقابزرگ تهرانی[۱۳] و یوسف الیان سرکیس[۱۴] این کتاب را به او منسوب داشته‌اند. آنچه نظر اسماعیل پاشا را کم اعتبار می‌کند، اشاره وی به مأخذ خود، وفیات الاعیان است، حال‌آنکه ما چنینی مطلبی را در وفیات الاعیان نیافتیم و اسماعیل پاشا خود در کتاب دیگرش، ایضاح المکنون، کتاب را بدون ذکر مؤلف آن معرفی کرده است.[۱۵]

کتاب‌شناسان معاصر مانند سید عبدالعزیز طباطبایی (ع) نیز بر اعتقادند که این کتاب را بر اسفرائنی بربسته‌اند؛ زیرا اسلوب و سبک آن با کتاب‌های تألیف شده در قرن چهارم، یعنی سال‌های تدریس و تألیف اسفرائنی، همسان نیست.[۱۶] و نکته آخر آنکه مطالب کتاب، بدون سند و مأخذ است و گاه چنان غیر معتبر و دور از عقل است[۱۷] که تألیف آن را از سوی یک فقیه دانشمند، بعید می‌سازد و ازاین‌رو محققان خبره در سیره و تاریخ امام حسین (ع) را به انکار آن سوق داده است.[۱۸]

۳. روضه‌الشهداء

کمال‌الدین حسین بن علی واعظ کاشفی (م ۹۱۰) مبتکر سبک قصه‌پردازی و پردازش پندگونه از وقایع تاریخی است. او که سنی بودن و یا شیعه بودنش معلوم نیست شیفته اهل‌بیت (ع) بود و برای جذب عوام، حوادث تاریخی به‌ویژه، حادثه عاشورا را با نثری دلپسند به داستان درآورد و در این میان مطالب معتبر و غیر معتبر و مستند و بدون سند را با هم درآمیخت. سبک جدید، فارسی بودن و انگیزه مؤلف برای خواندن کتاب در مجالس عزا، موجب شد تألیف کاشفی نه یک اثر تاریخی که یک اثر تبلیغی و حتی تخیلی، شمرده شود. متأسفانه عدم توجه به این مطلب و قرائت و استنساخ مکرر آن، تا آنجا که سخنرانان مجالس سوگواری امام حسین (ع) را «روضه» خوان نامیدند، زمینه ورود بسیاری از اطلاعات نادرست این کتاب را به فرهنگ عاشورا فراهم ساخت و در موارد متعددی «زبان حال» و جانشین «زبان قال» حماسه‌سرایان کربلا گشت.

مصحح و حاشیه‌نگار کتاب، علامه ابوالحسن شعرانی، نیز در مقدمه‌اش بر کتاب به این موضوع اشاره کرده است: «از نقل ضعیف در روضه‌الشهداء عجب نباید داشت، چون در ادای مقصود واعظ، قوی است، اگرچه برای مقصود مورخ کافی نیست.»[۱۹] پیش از شعرانی، نیز، میرزا عبدالله افندی، همکار عالم و کتاب‌شناس علامه مجلسی (ع)، اکثر روایات این کتاب و بلکه همه آن را مأخوذه از کتب غیر مشهوره و غیر قابل اعتماد دانسته[۲۰]، سید محسن امین نیز این سخن را تأیید نموده است.[۲۱] محدث نوری برخی گزارش‌های کتاب را بدون پشتوانه تاریخی خوانده [۲۲] و شهید مطهری آن را پر از دروغ و تألیف و نشر این کتاب را مانع مراجعه به منابع اصلی و مطالعه تاریخ واقعی امام حسین (ع) دانسته است.[۲۳] شهید قاضی طباطبایی نیز مطالب آن را در مقام تعارض با مقاتل معتبر، ساقط و بی‌ارزش می‌داند.[۲۴] ‌نمونه‌های متعددی ازاین‌گونه اخبار غیر قابل باور را می‌توان درجای جای کتاب دید.[۲۵]

۴. المنتخب فی جمع المراثی و الخطب

فخرالدین بن محمدعلی بن احمد طریحی (م ۱۰۸۵)، مؤلف مجمع البحرین، مجموعه‌ای از احادیث و مراثی درباره امام حسین (ع) و برخی دیگر از امامان را گرد آورد و به‌قصد گریاندن مؤمنان و تشویق به سوگواری، آن‌ها را به‌صورت جنگ سامان داد. المنتخب تاریخ‌نگاری علمی زندگی یا قیام امام حسین (ع) نیست، اکثر مطالب کتاب بدون ذکر مأخذ و احادیث آن به‌صورت مرسل آمده و غث و سمین در آن به هم درآمیخته است و ازاین‌رو آن را متناسب با هدف و شیوه مؤلف، المجالس الطریحیه و یا المجالس الفخریه نیز نامیده‌اند. ضعف دیگر کتاب، اختلافات موجود در نسخه‌های متفاوت است که می‌تواند نشانگر تصرفات بعدی در آن باشد.[۲۶]

محدث نوری منتخب طریحی را مشتمل بر مطالب موهون و غیر موهون می‌داند[۲۷] و میرزا محمد ارباب قمی، مسامحات فراوان در آن را گوشزد کرده و روایات مختص آن را معتبر ندانسته است.[۲۸] برخی مطالب ضعیف کتاب قابل تردید و حتی مردود هستند که خوانندگان را به صفحات ذیل ارجاع می‌دهیم.[۲۹]

۵. محرق القلوب

محرق القلوب، نوشته ملا مهدی نراقی (م ۱۲۰۹ ق) است. او با اقتباس از روضه الشهداء، به عرضه مطالبی دست یازید که به‌گونه‌ای شورانگیز، عواطف و احساسات مردم را به‌سوی واقعه کربلا سوق دهد، اما چون مأخذ نراقی، روضه الشهداء، کتابی ضعیف و مخلوط از مطالب درست و نادرست بود، نوشته او نیز بر اخبار ضعیف و غیر معتبر مشتمل گشت. نراقی خود به ضعیف بودن برخی گزارش‌های کتابش تصریح کرده[۳۰] و ازاین‌رو مورد انتقاد برخی از عالمان پس از خود قرار گرفته است. میرزا محمد تنکابنی برخی از اخبار آن را مظنون یا مقطوع الکذب دانسته[۳۱] و محدث نوری با ابراز شگفتی از تألیف چنین کتابی از چنان عالم بزرگی، برخی مطالب آن را منکر نامیده است.[۳۲] شهید مطهری نیز نراقی را فقیه بزرگی خوانده ولی او را در تاریخ عاشورا، صاحب اطلاع نمی‌داند و برخی مطالب او را نقد کرده است.[۳۳] گفتنی است انتساب کتاب به نراقی، مشهور و تردیدی در آن نرفته[۳۴]، اما محتمل است که آن را در اوایل سن تحصیل و پیش از رسیدن به‌مراتب کمال علمی، نوشته باشد.

۶. اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات (اسرار الشهاده)

آغا بن عابد دربندی شیروانی مشهور به فاضل دربندی (م ۱۲۸۵ یا ۱۲۸۶) از نویسندگانی است که افزون بر رشته تخصصی خود، فقه، در دیگر رشته‌ها، مانند تاریخ عاشورا نیز کتاب نوشت. او با جمع اخبار قوی و ضعیف و به‌قصد حل اختلاف و تحلیل آن‌ها یکی از بزرگ‌ترین نگاشته‌ها را درباره واقعه عاشورا سامان داد. او شیفته امام حسین (ع) بود و انگیزه زیبایی در نگارش این کتاب داشت، اما به دلیل استفاده از منابع ضعیف در کنار منابع اصلی و نقل برخی گزارش‌های بدون سند نتوانست مقتل معتبری ارائه دهد. او همچنین مبنای نادرستی برگزید و بر اساس آن از کتاب‌هایی که مشتمل بر اخبار مظنون الکذب بودند، نیز نقل کرد. مبنای او این بود که نشانه‌های کذب هرچند به درجه ظن برسد، مانع نقل نیست و نقل چنین اخباری در بیان سیره و تاریخ، بی‌اشکال است. محدث نوری یکی از منابع ضعیف دربندی را نسخه بدون سر و ته، مجهول و پر از دروغی می‌داند که سید عرب روضه‌خوانی برای کسب تأیید نزد عالمان نجف آورده و سپس به دست دربندی می‌رسد. نسخه‌ای که به گفته محدث نوری، از کثرت اشتمال بر اکاذیب واضحه و اخبار واهیه احتمال نمی‌رود که از مؤلفات عالمی باشد. [۳۵]

سخن محدث نوری را بسیاری از عالمان دیگر تأیید کرده‌اند و بسیاری از نقل‌های نادرست و غیر قابل باور کتاب را به‌عنوان گواه ارائه کرده‌اند. از این میان می‌توان به میرزا محمد تنکابنی[۳۶]، شاگرد فاضل دربندی، محدث نوری[۳۷]، شیخ ذبیح‌الله محلاتی[۳۸]، سید محسن امین[۳۹]، میرزا محمدعلی مدرس تبریزی[۴۰]، شیخ آقابزرگ تهرانی[۴۱] و استاد علامه شهید مرتضی مطهری[۴۲]، اشاره کرد. گفتنی است بسیاری از تحلیل‌های نویسنده کتاب برای قابل پذیرش کردن گزارش‌هایی است که به‌سادگی قابل قبول نیستند.[۴۳]

۷. ناسخ التواریخ

میرزا محمدتقی سپهر، مشهور به لسان الملک (م ۱۲۹۷ ق) از شاعران و منشیان دربار قاجار است. او در کنار کار دیوانی، مأمور شد تا کتابی را درباره تاریخ جهان از آدم (ع) تا آن زمان، بنگارد.[۴۴] کتابی که همه آنچه را گفته‌اند و امکان وقوع دارد و محال نیست، در خود جای دهد هرچند دور از ذهن باشد. او این تفصیل را در بخش مربوط به امام حسین (ع) حفظ کرده و ازاین‌رو «هر قصه را که در کتب معارف مورخین و محدثین»[۴۵] دیده، آورده است. او هرچند، گاه‌به‌گاه به‌نقد پاره‌ای منقولات دست می‌یابد، اما خود نیز اشتباهات تاریخی دارد و مطالب ضعیف به کتابش راه یافته است و ازاین‌رو با وجود استفاده اهل منبر و مرثیه از آن، نمی‌توان متفردات آن را معتبر دانست. شهید قاضی طباطبایی اشتباهات آن را فراوان دانسته و محتویات بدون مدرک آن را قابل اعتماد ندانسته است.[۴۶] شهید مطهری نیز هرچند مؤلف را متدین خوانده، اما تاریخش را چندان معتبر نداشته و برخی از اشتباهات تاریخی او را گوشزد کرده است.[۴۷]

۸. عنوان الکلام

ملا محمدباقر فشارکی (م ۱۳۱۴) از فقیهان قرن سیزدهم و چهاردهم اصفهان است. رشته اصلی او فقه اما صاحب منبر وعظ و خطابه نیز بوده است. او بدون آنکه قصد بیان تاریخ عاشورا را داشته باشد در پایان سخنرانی‌هایش چند جمله‌ای ذکر مصیبت می‌کرد. او سپس بخشی از این سخنرانی‌ها را که در شرح دعاهای هر روز ماه مبارک رمضان بود، به نگارش درآورد و سپس دو عشریه که نوشته‌های ویژه مصائب امام حسین (ع) و در قالب مجالس دهگانه بود، به آن افزود. فشارکی در مقام تاریخ‌نویسی نیست و قصدش ذکر مصیب و گریاندن مردم است؛ ازاین‌رو در بسیاری از موارد سندی برای گفته‌های خود ارائه نمی‌دهد و حتی گاه با وجود تصریح به نبودن برخی مطالب در کتب معتبر و مشهور[۴۸]، تنها به گمان و احتمال، آن را نقل می‌کند. کتاب عنوان الکلام مرجع و مستند کتاب‌های پژوهشی و تاریخی واقع نشده، اما به دلیل ذکر برخی مواعظ حدیثی و داستانی گاه مورد استناد اهل منبر قرار می‌گیرد. تأخر زمانی مؤلف، نقص ارجاع علمی به کتب منابع و گزارش‌های منفرد و بدون شاهد[۴۹] کتاب را می‌توان دلیل عدم استفاده علمی از آن دانست.[۵۰]

۹. تذکره الشهداء

ملا حبیب شریف کاشانی (م ۱۳۴۰ ق) از عالمان و فقیهان پرنویس قرن چهاردهم است. او نزدیک به ۲۰۰ نوشته دارد که ازجمله آن‌ها، تذکره الشهداء است.رشته اصلی شریف کاشانی فقه و علوم وابسته به آن بوده، اما به دلیل شیفتگی به امام حسین (ع) تاریخ مفصلی در شرح‌حال شهیدان عاشورا نگاشت. شریف کاشی در این کتاب از همه گونه منابع قوی و ضعیف، نقل کرد و ازاین‌رو، با وجود رد برخی اخبار از سوی مؤلف، تعدادی از روایت‌های ضعیف در کتاب باقی مانده است. این اخبار پشتوانه تاریخی ندارند و قرائن دیگری در کنار آن‌ها وجود ندارد و ازاین‌رو، همه گزارش‌های کتاب قابل اعتماد نیست. نمونه‌های گزارش متفرد و تأیید نشده این کتاب را می‌توان در صفحات متعددی مشاهده کرد. گفتنی است برخی از این اخبار محال و یا خارق‌العاده نیستند، اما سند و منبع قابل اتکایی ندارند.[۵۱]

۱۰. معالی السبطین

محمدمهدی حائری مازندرانی، از نویسندگان قرن چهاردهم (م ۱۳۸۵)، دو کتاب دیگر نیز درباره اهل‌بیت (ع) دارد که یکی با نام «شجره طوبی» و دیگری «الکوکب الدرّی فی احوال النبی و البتول و الوصیّ» است. مرحوم حائری مازندرانی در کتاب «معالی السبطین» اندکی به شرح‌حال امام حسن و بقیه کتاب را به امام حسین (ع) پرداخته است. او مطالب کتاب را با داستان و شعر در هم آمیخته و آن‌ها را به شکل مطالب مناسب مجالس سوگواری عرضه کرده است. او مطالب تاریخی، حدیثی و گوناگون را نقل می‌کند تا زمینه مناسبی برای گزارش مقتل و وقایع عاشورا، فراهم آورد و در این میان از نقل مطالب ضعیف و استفاده از کتب و منابع غیر قابل اعتماد ـ مانند روضه الشهداء، اسرار الشهادات، منتخب طریحی و ... خودداری نمی‌کند.

شهید قاضی طباطبایی که با مؤلف آشنایی و مکاتبه داشته نیز نقلیات کتاب را چندان قابل اعتماد نمی‌داند و آن را آمیخته از صحیح و ضعیف خوانده و ازاین‌رو ناظر کتاب را به‌دقت در آن فرامی‌خواند. نمونه‌هایی از اخبار ضعیف و حتی متفرد کتاب را می‌توان در این صفحات دید. [۵۲]

منابع معاصر

منابع پس از قرن ۹ و ۱۰ آن اندازه متعددند که نمی‌توان به همه آن‌ها پرداخت؛ اما به‌گونه‌ای کلی می‌توان گفت اعتبار این کتب، تابع اعتبار منابع مورد استفاده آن‌ها است. به سخن دیگر، هراندازه گزارش کتب متأخر و معاصر متکی به کتاب‌های کهن‌تر و معتبرتر باشد و در نقل خود دقت کرده و رعایت امانت بیشتر کرده باشد، قابل اعتمادتر خواهد بود. نمی‌توان کتابی مانند «الکبریت الاحمر» را با وجود عالم بودن نویسنده آن، محمدباقر بیرجندی (۱۲۷۶ ـ ۱۳۵۲ ق) که کتاب خود را با تتبع فراوان گردآورده معتبر و یا غیر معتبر دانست؛ زیرا برخی منابع آن، قابل اعتماد و برخی ضعیف هستند و هرچند مؤلف گاه به‌نقد برخی گزارش‌ها پرداخته، اما نقل بدون داوری مطالب از کتاب‌های ضعیف نیز در آن کم نیست. گفتنی است بر همین اساس، اعتبار بحارالأنوار، نفس المهموم و منتهی الآمال بیشتر است؛ زیرا اکثر گزارش‌های آن‌ها قابل قبول و مستند به کتب کهن و معتبر هستند، به‌ویژه آنکه محدث قمی با عنایت به منابع غیر قابل استناد در پاره‌ای از موارد به ارزیابی روایات نیز پرداخته و لذا استفاده از آن‌ها بلامانع است، مشروط به اینکه مطالبی که در این کتاب‌ها از اهل‌بیت (ع) نقل شده به منبع گزارش نسبت داده شود، نه به اهل‌بیت (ع).

نتیجه این سخن آن است که تنها به دلیل وجود یک گزارش تاریخی در کتاب‌های معاصر، هرچند مشهور و مورد توجه، نمی‌توان آن را یک سند قابل اتکای تاریخی دانست و به استناد آن، مطلبی را به اهل‌بیت (ع) نسبت داد، بلکه باید منبع آن نیز معلوم و سنجیده گردد.

پی نوشت:

[1] ابن‌عساکر بسیار کم از ابومخنف نقل می‌کند. ولی در بخش معرفی زینب دختر امام حسین (ع)، تصریح می‌کند که کتاب ابو مخنف را خوانده است. تاریخ دمشق، ج 69، ص 168

[2] ر.ک: مقدمه وقعه الطّف، ص 9

[3] نسخه‌ای از این کتاب در آخر بحارالانوار به چاپ رسیده و یک نسخه خطی به تاریخ 1130 نیز در کتابخانه دارالحدیث نگاهداری می‌شود. این نسخه خطی برخی از اشتباهات فاحش نسخه چاپی متداول را ندارد؛ مانند سند کتاب در آغاز متن چاپی، ص 24 و روایت از کلینی در همان، ص 25

[4] لؤلؤ و مرجان، ص 236

[5] أربعین حسینیه، ص 9

[6] نفس المهموم، ص 9؛ الکنی و الالقاب، ج 1 ص 155؛ هدیه الاحباب، ص 45

[7] مؤلفوا الشیعه فی صدر الاسلام، ص 41

[8] مستدرکات أعیان الشیعه، ج 6، ص 255

[9] تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا (ع)، ص 60، 76، 219، 222

[10] برای آگاهی بیشتر درباره این کتاب و دیگر منابع مرتبط ر.ک: اسفندیاری، محمد، کتابشناسی تاریخی امام حسین (ع)، ص 70

[11] ر.ک: طبقات الشافعیه، ج 4، ص 256؛ وفیات الاعیان، ج 1، ص 28؛ تبیین کذب المفتری، ص 243؛ سیر أعلام النبلاء، ج 17، ص 352؛ ‌البدایه و النهایه، ج 12، ص 30

[12] هدیه العارفین، ج 1، ص 8

[13] الذریعه، ج 17، ص 72- 73

[14] معجم المطبوعات العربیه، ج 1، ص 436

[15] ایضاح المکنون، ج 2، ص 685

[16] ر.ک: أهل البیت فی المکتبه العربیه، ص 655

[17] مانند آنکه اسب امام حسین (ع) به‌تنهایی 26 سواره و 9 اسب را کشت، ص 51؛ و یا جنگ از روز سوم محرم شروع شد و امام در همان روز سوم هزار نفر را کشت، ص 36؛ و اموری دیگر، ر.ک: ص 7، 37، 41، 44، 48و ...

[18] مانند شهید طباطبایی که آن را در ضعف و جعل مانند مقتل منسوب به ابومخنف و سراسر قصه می‌خواند، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا (ع)؛ ارباب، محمد، أربعین حسینیه، ص 272؛ قزوینی، فضل علی، الامام حسین و أصحابه، ج 1، ص 150

[19] مقدمه روضه الشهداء، ص 6

[20] ریاض العلماء، ج 2، ص 190

[21] أعیان الشیعه، ج 6، ص 122

[22] لؤلؤ و مرجان، ص 287

[23] حماسه حسینی، ج 1، ص 54

[24] تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا (ع)، ص 36

[25] مانند بیست و دو هزار زخم در پیکر امام حسین (ع)، ص 60، چسبیدن سر به تن فرزندان مسلم بن عقیل، ص 241؛ حضور هاشم مرقال در کربلا، ص 301؛‌ قصه زعفر جنی، ص 321؛ عروسی قاسم، ص 346

[26] ر.ک: سخن شیخ آقابزرگ تهرانی در الذریعه، ج 22، ص 420

[27] لؤلؤ و مرجان، ص 287

[28] اربعین حسینیه، ص 64

[29] مانند کشته شدن بیش از 10 هزار سوارکار در عاشورا، ص‌ 450؛ مخلوط کردن سه جریان شهادت حضرت عباس و آب آوردن برای طفل اباعبدالله و شهادت حضرت علی‌اکبر، ص 43 و ...

[30] مقدمه محرق القلوب، به نقل از عاشورا پژوهی، ص 406

[31] قصص العلماء، ص 133

[32] لولو و مرجان، ص 245

[33] ر.ک: حماسه حسینی، ج 1، ص 28

[34] ر.ک: الذریعه، ج 4، ص 461؛ ج 20، ص ؛ ج 21، ص 359؛ ایضاح المکنون، ج 2، ص 443؛ هدیه العارفین، ج 2، ص 352

[35] لولو و مرجان، ص 251

[36] اخبار غیر معتبره در این کتاب (اسرار الشهادت) بسیار و ضعاف بلکه اخباری که مظنون، کذب آن‌ها است بلکه گویا بعضی از آن‌ها قطعی الکذب باشند و این مایه کسر قدر آن کتاب گردید، قصص العلماء، ص 108

[37] کار به آنجا رسید که مخالفان در کتب خود نوشته‌اند که: شیعه بیت کذب است؛ و اگر کسی منکر شود، کافی است ایشان را برای اثبات این دعوی، آوردن کتاب اسرار الشهاده را به میدان، لؤلؤ و مرجان، ص 289

[38] فاضل دربندی در اسرار الشهاده خبر طولانی راجع به عطش سکینه و آب آوردن بریر و پاره شدن مشک و ریختن آب نقل کرده است؛ حقیر چون به‌کلی اعتماد بر آن کتاب ندارم فلذا عنان قلم از نقل آن بازکشیدم، ریاحین الشریعه: ج 3 ص 272

[39] و بالجمله قد اکثر فی مؤلفاته النقلیه من الاخبار الواهیه، بل أورد ما لاتقبله العقول و لم تصدقه النقول، اعیان الشیعه، ج 2، ص 88

[40] به‌حکم انصاف، این کتاب او بلکه دیگر تألیفاتی که در موضوع مقتل نگارش داده، همانا در اثر آن‌همه محبت مفرط که داشته است حاوی غث و سمین بوده است، ریحانه الأدب، ج 2، ص 217

[41] من شده خلوصه و صفاء نفسه نقل فی هذا الکتاب امورأ لا توجد فی الکتب المعتبره و انما اخذها عن بعض المجامیع المجهوله اتکالا علی قاعده التسامح فی ادله السنن، الذریعه، ج 2، ص 279

[42] در شصت، هفتاد سال پیش مرحوم ملا آقای دربندی پیدا شد؛ تمام حرف‌های روضه الشهداء را به‌اضافه چیزهای دیگری پیدا کرد و همه را یک‎جا جمع کرد و کتابی نوشت به نام أسرار الشهاده. واقعاً مطالب این کتاب انسان را وادار می‌کند که به اسلام بگرید، حماسه حسینی، ج 1، ص 55 و ص 106

[43] گزارش‌های غیر قابل باور مانند کشته شدن 25هزار نفر به دست حضرت عباس و 330 هزار نفر به دست امام حسین (ع) و یا قصه‌پردازی درباره چگونگی بیرون آمدن امام حسین (ع) از مدینه که به زی پادشاهان شبیه کرده است و یا ارائه رقم 1.600.000 نفری برای سپاه عمر سعد، ص 345

[44] لغت‌نامه دهخدا، مدخل سپهر کاشانی

[45] ناسخ التواریخ، ج 1، ص 378

[46] تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا (ع)، ص 97 و ص 12

[47] فلسفه تاریخ، ص 14؛ حماسه حسینی، ج 2، ص 107. استاد مطهری این نکته را بر مؤلف ناسخ التواریخ خرده می‌گیرد که نوشته: اسب امام حسین (ع) چهل تن را با لگد و دندان کشت و سپس به خیمه امام حسین (ع) بازگشت و چندان سرخود را به زمین کوبید که جان از تنش بیرون شد.

[48] ر.ک: عنوان الکلام، ص 294

[49] برای آگاهی از متفردات بدون پشتوانه تاریخی کتاب، ر.ک: ص 81 و 268، مرثیه مادر علی‌اصغر برای طفل شیرخوارش؛ ص 265 و 326، بیرون کشیدن پیکر علی‌اصغر از قبر و جدا کردن سر او از بدن و مطالب دیگر در صفحات: 194، 280، 282، 320 و ...

[50] ر.ک: اذریعه، ج 15، ص 268، شماره 1740 و ص 353، شماره 2267؛ معجم المؤلفین، ج 9، ص 91؛ اعیان الشیعه؛ ج 9 332

[51] ر.ک: ص 218 و 222، مسموم بودن و سه شعبه داشتن تیر اصابت کرده به گلوی حضرت علی‌اصغر؛ ص 270، حرکت نکردن اسب برای رسیدن به قتلگاه عباس؛ ص 296 تا 299، شروع جنگ از روز سوم محرم؛ ص 325 و 443، سوغات و یادگاری آوردن برای دختر امام حسین (ع) و ام‌البنین؛ ص 365، آمدن صدا از حلقوم بریده و نیز ص 24، 156، 411 و ...

[52] مانند اینکه امام حسین (ع) وقتی دید علی‌اکبر به میدان می‌رود سه بار مشرف به مرگ شد، ج 1، ص 254؛ یا عمه‌ها و خواهران علی‌اکبر از رفتن وی به میدان ممانعت کردند، ج 1، ص 254؛ یا حضرت زینب قبل از آمدن امام خودش را روی جنازه علی‌اکبر انداخت؛ چون می‌دانست اگر او فرزندش را کشته ببیند، روح از بدنش مفارقت می‌کند، ج 1، ص 254؛ یا خروج لیلی از خیمه با سر برهنه پس از شهادت علی‌اکبر، ج 1، ص

منبع: صراط نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۸۶۰۰۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت مرحوم آیت‌الله نجفی تهرانی از زندگی اش

پایگاه خبری جماران: مرحوم آیت الله ضیاءالدین نجفی تهرانی موسس و مدیر حوزه علمیه نبی اکرم (ص)، از دوستان مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج‌ سید احمد‌ خمینی، محقق و مؤلف بیش از ۵۰ اثر ارزشمند فقهی، اصولی، امام شناسی، عقائد، تربیتی و اخلاقی و استاد با سابقه حوزه و دانشگاه بودند که هفته گذشته دارفانی را وداع گفت.

پایگاه خبری جماران ضمن تسلیت به حوزه‌های علمیه، بیت شریف و شاگردان و ارادتمندان ایشان، گفت‌و‌گویی منتشر نشده از آن مرحوم را منتشر می کند:

لطفا در ابتدا بفرمایید که چرا حضرتعالی طلبگی و روحانیت را انتخاب کردید؟

من دارای سابقه روحانیت خانوادگی هستم. با پدرم به بعضی از مجالس می‌رفتم. لذا علاقه شدیدی به طلبگی و روحانیت پیدا کردم. گذشته از این‌که من درس کلاسیک را دیدم و خانواده ما یعنی دایی‌ها، عمه‌ها و خاله‌های من فرزندان متجدد داشتند و علاقه‌مند بودند که من هم به دانشگاه بروم و حتی مخالفت می‌کردند از این‌که من روحانی شوم، اما من علی‌رغم مخالفت بستگان، با تشویق پدر و مادرم اظهار علاقه کردم تا در کسوت مقدس روحانیت دربیایم. خداوند والدین من را رحمت کند؛ مادرم بسیار به گردن ما حق دارد و خیلی برای ما زحمت کشید، مخصوصاً در زمینه تحصیلات.

تاریخ تولد حضرتعالی چه زمان است؟

تاریخ تولد من ۲۵ فروردین سال ۱۳۲۵ است. زمانی که آسید ابوالحسن فوت کرده بود و آیت‌الله بروجردی به قم تشریف آورده بودند.

درباره تحصیلات‌تان بگویید.

من ۴ ساله بودم که پدرم به من قرآن یاد داد. ایشان در کنار قرآن، رساله عملیه «انیس المقلدین» مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی را به من آموزش داد. اولین رساله‌ای که در قم از آیت‌الله بروجردی چاپ شد، رساله انیس المقلدین بود. انیس المقلدین یک رساله کوچک با خطوط سنگی بود و چاپی نبود. پدرم بعد از این کتاب، گلستان سعدی را به من داد و من بسیاری از اشعار سعدی و خطبه کتاب گلستان را حفظ هستم. خطبه گلستان این است: هر نفسی که بر می‌آید ممد حیات است و چون فرو می‌رود مفرح ذات است پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب. «اعملو آل داوود شکراً و قلیل من عبادی الشکور»

بنده همان به که ز تقصیر خویش/ عذر به درگاه خدای آورد

ورنه سزاوار خداوندیش/ کس نتواند که به جای آورد

کتاب سعدی را از چهار تا هفت سالگی خواندم.

من در دوران کودکی به مکتب‌خانه هم رفته‌ام. مکتب‌خانه زندان داشت و هر کس که شلوغ می‌کرد را آنجا حبس می‌کردند. استاد یک تَرْکه‌ی بزرگی داشت، شاگردان را با آن می‌ترساند و ما باید سکوت می‌کردیم. وقتی پنجشنبه و جمعه می‌شد به سر زبان ما یک مُهر می‌زد، ما کوچک بودیم و متوجه نبودیم، می‌گفت: این مهر تا شنبه هست، اگر در خانه بازیگوشی کنید و پدر و مادرتان را اذیت کنید، این مهر پاک می‌شود و من شما را در زندان مکتب‌خانه حبس می‌کنم. یک بار من مقداری بازیگوشی کرده بودیم و مادر من به استاد شکایت کرده بود. صبح که به مکتب‌خانه رفتم، استاد تَرْکه‌ را به سر من زد و گفت بدو برو زندان! آنجا فرش یا چیز دیگری نبود فقط خاک و محل رفت و آمد و موش بود. من هم بچه ۷ ساله بودم و نزدیک بود قلبم از ترس بایستد. زندانِ مکتب‌خانه تاریک بود و هیچ چراغی نداشت. من را داخل زندان فرستادند. خیلی خاطره‌انگیز است؛ من در گوشه‌ای کز کردم، نشستم و می‌دیدم که موش‌ها می‌رفتند و می‌آمدند. من یک ساعتی آنجا بودم. بعد از یک ساعت من را بیرون آوردند و گفتند: دیگر در خانه شیطنت نکن!

منظور این‌که ما مکتب‌خانه را هم دیدیم، بعد هم به مدرسه رفتیم. ریاضی من خیلی خوب بود و به دقت مسائل ریاضی را حل می‌کردم. سابق مسئله می‌دادند و می‌گفتند مساله‌ها را حل کنید. از ۷ سالگی تا ۱۴ سالگی در کنار دروس مدرسه، جامع المقدمات را به مرور زمان می‌خواندم. «اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه». آن زمان که جامع المقدمات می‌خواندم استاد می‌گفت که درس را باید حفظ کنید و تحویل دهید، ما هم حفظ می‌کردیم. من در سن ۱۴ سالگی رسماً وارد حوزه شدم و دروس حاشیه، سیوطی، مغنی و مطول را خواندم. من آن زمان بسیاری از اشعار مطول را حفظ می‌کردم.

منزل ما نزدیک مدرسه حاج ابوالفتح تهران بود و آقای لنگرودی مدرسه را اداره می‌کردند. یک سال در مدرسه حاج ابوالفتح درس خواندم اما دیدم که مقداری شلوغ است لذا به مدرسه مروی رفتم. زمانی که در مدرسه حاج ابوالفتح تهران بودم آقای فلسفی هم آنجا می‌آمد و تدریس می‌کرد. آقای فلسفی از نجف آمده بود، در مسجد لرزاده نماز می‌خواند و این‌جا هم تدریس می‌کرد به همین دلیل بسیاری از آقایان می‌آمدند و درس کفایه را از محضر ایشان استفاده می‌کردند.

خلاصه، ما به مدرسه مروی رفتیم. میرزا احمد آشتیانی بزرگ مسئول مدرسه مروی بود و مجری ایشان پسرشان آمیرزا باقر آشتیانی بود؛ هر دو بزرگ بودند. آن زمان در مدرسه مروی بسیاری از بزرگان تدریس می‌کردند، آقا رضی شیرازی که منظومه حاجی را تدریس می‌کرد و آقای مطهری اسفار را تدریس می‌کرد. لذا بخشی از آشنایی من با آقای مطهری از مدرسه مروی است و بخش دیگر به حسینیه ارشاد مربوط می‌شود که پایگاه ایشان بود.  

مرحوم آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله شیخ عبدالرزاق قاینی را مثل مرحوم آقای بروجردی به تهران فرستاده بود. ایشان آقای احمد خوانساری را به بازار تهران فرستاد و آقای قاینی را به مسجد مهدیه فرستاده بود که امکاناتی مثل درمانگاه و دارالایتام مهدیه داشت. من لمعتین را نزد آیت‌الله شیخ عبدالرزاق قاینی خواندم و استاد دیگر من آقای آسید هاشم حسینی تهرانی بود که هم‌دوره و از یاران وی بود. مسائل مدرسه فیضیه که پیش آمد و نواب را شهید کردند، آسید هاشم حسینی تهرانی خودش را جدا کرد و مشغول به تدریس بود. من بخشی از لمعتین را از محضر ایشان استفاده کردم.

چه زمان برای تحصیل به قم تشریف بردید و اساتید شما چه کسانی بودند؟

من دهه ۴۰ برای تحصیل رسائل و مکاسب به قم رفتم. البته سال ۳۶ یا ۳۵ بود که به قم رفتم که آقای بروجردی زنده بودند. آقای(امام خمینی) خمینی هم جزء اساتید بزرگ قم بودند. من بسیار علاقه مند بودم در قم بمانم اما نوجوان بودم و مشکلاتی داشتم، لذا نتوانستم بمانم. من همۀ رسائل را نزد شیخ مصطفی اعتمادی خواندم. قوانین را نزد حاج آقا محسن دوزدوزانی خواندم که بعدها آیت‌الله العظمی شد.

کتاب بیع مکاسب را نزد آقای فاضل لنکرانی تلمذ کردم. ایشان آن زمان درس خارج نمی‌گفت بلکه سطح تدریس می‌کرد؛ مکاسب را در زیر گنبد مسجد اعظم می‌گفت و کفایه را در صحن بزرگ داخل حجره‌ها تدریس می‌کرد. خیلی‌ها به درس آقای فاضل می‌آمدند و ما هم جزء مستشکلین درس ایشان بودیم؛ سید احمد خمینی، سید محمد خاتمی و بزرگان دیگر در درس آقای فاضل لنکرانی شرکت می‌کردند که بعدها از بزرگان و رجال شهرها و شهرستان‌ها شدند. من جزء مستشکلین درس آقای فاضل لنکرانی بودم، ایشان خیلی به من علاقه داشت و من هم خیلی به ایشان علاقه داشتم. کفایه را نزد آقای سید محمدباقر طباطبایی بروجردی خواندم و مراجع فعلی مثل آقایان مکارم، سبحانی و نوری همدانی کفایه را پیش ایشان خوانده‌اند.

آقای سید محمدباقر طباطبایی به من گفت که من کفایه را ۲۷ دوره در مسجد امام تدریس کردم و سه دوره آخر را در منزل خودم تدریس کردم. من دوره بیست و هشتم را در منزل از محضر ایشان استفاده کردم. ایشان کفایه را دو دوره هم تدریس کرد و دیگر ادامه نداد. آقای سید محمدباقر طباطبایی به من دستخط داد و تجلیل کرد، و از ایشان اجازه روایی دارم.

در ادامه در درس خارج آقایان گلپایگانی، اراکی و آمیرزا هاشم آملی رفتم. من یک دوره هفت ساله در درس اصول آمیرزا هاشم آملی شرکت کردم و همزمان ۷ سال در درس خارج فقه آقای گلپایگانی حضور داشتم. همچنین ۶ سال دوره طهارت را در درس یکی از مراجع بزرگ آن زمان شرکت کردم. درس آقایان اراکی و مرعشی نجفی را به صورت مقطعی رفتم تا ببینم وضعیت تدریسی این بزرگان چگونه است. آقای نجفی بسیار عالی درس می‌گفت. آقای اراکی سکته کرده بود و به زحمت حرف می‌زد. من ۱۵ سالی که در قم حضور داشتم با همه آقایان مراجع، اساتید و بزرگان آشنا بودم.

در قم تدریس هم می‌کردید؟

بله، در مسجد اعظم درس عمومی داشتم. ساعت ۱۱ صبح تعداد زیادی از طلاب بعد از درس آقایان مراجع می‌آمدند و در درس من شرکت می‌کردند. همچنین عصرها در فیضیه مباحثه درس اصول داشتم، تا دورانی که به تهران آمدیم.

درباره علت اینکه از قم جدا شدید و به تهران آمدید بفرمایید.

ما در دوران انقلاب به تهران آمدیم و از قم جدا شدیم. جدا شدن از قم خیلی برای من مشکل بود. علت جدا شدن من این بود که جمعی از تهران آمده بودند و طومار بزرگی نوشته بودند که من را به تهران ببرند. آقای گلپایگانی من را خواست و سه جلسه با من صحبت کرد و فرمود که ما دوست دارم شما به تهران بروید. آقای گلپایگانی من را متقاعد کرد و نوشته‌ای به ما داد که «ایشان در حوزه علمیه قم زمان طولانی تحصیلات داشتند و به مراتب عالیه از کمال نائل شدند.» همچنین ایشان به من اجازه‌ای دادند و نامه‌ای به تهرانی‌ها نوشتند. ما با اساتید خودمان خداحافظی کردیم. آقای صدر مرقومه‌ای نوشتند و از ایشان خداحافظی کردیم. آقای شیخ علی‌پناه اشتهاردی استاد ما بود از ایشان هم خداحافظی کردیم. همچنین آقای نجفی مرعشی، خلاصه من از خداحافظی با آقایان خاطرات زیادی دارم.

در تهران چه فعالیت‌هایی داشتید؟

در تهران مسجد جامع نبی اکرم (ص) را تجدید بنا کردیم. این مسجد کوچک بود، حیاتی داشت اما امروزه مسجد معظمی در شرق تهران است. همان مهندسی که مسجد الغدیر تهران را در خیابان میرداماد ساخت، این مسجد را بنا کرد. زمین حوزه علمیه نبی اکرم(ص) را من خریدم و ساختمان آن را ساختم. در دوره‌ی بیش از ۳۰ سال که حوزه علمیه فعال است، حدود ۵۰۰ نفر طلبه تربیت کردم که برخی از آن‌ها جزء اساتید حوزه و دانشگاه در شهرهای مختلف هستند.

ما مسجد، حوزه علمیه و مردم را اداره کردیم. در دوران دفاع مقدس شاید ۱۰۰ کامیون و تریلی، اجناس مختلفی به جبهه‌ها فرستادم. در رابطه با وجوهات با امام تماس داشتیم و الان با مقام معظم رهبری و مراجع معظم قم تماس داریم. آقایان و مراجع قم به ما اظهار لطف دارند و مرتب در تماس هستیم.

من شاید هزار جوان دانشگاهی را در پایگاه مسجد تربیت کردم که امروزه در مصادر امور خدمت می‌کنند.

ما به انقلاب، حوزه علمیه و آقایان احترام می‌کنیم. ما در شرق تهران به صورت خاص و در کل تهران به صورت عام مورد توجه هستیم. مرکز امور مساجد برای ما همایشی برگزار کرد که بسیاری از بزرگان قم تشریف آوردند و بسیاری از آقایان مثل آیت‌الله علوی بروجردی، آقای محقق داماد، آقای جواد فاضل لنکرانی و آقا جواد گلپایگانی پیام فرستادند. از تهران آقایان یحیی عابدی و جلالی خمینی پیام فرستادند. پیام‌های بزرگان و نوشته‌های مراجع را در کتابی منتشر شد که اجازه آقای گلپایگانی در آن آمده است. آقای میرزا هاشم آملی به من اجازه اجتهاد داد که بعد از فوت ایشان، دو تن از مراجع قم آقایان فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی آن را تایید کردند. همچنین آقای گلپایگانی و پدرم برای من اجازه اجتهاد مرقوم فرمودند. من اجازه اجتهاد و اجازه امور روایی متعددی دارم و الان در تهران مرکز امور اجازه روایی هستم. از شهرستان‌ها از طریق اینترنت به من مراجعه می‌کنند و از من اجازه امور روایی می‌خواهند و من اجازه امور روایی به آن‌ها می‌دهم.

وضعیت من در تهران، تعامل با مردم و انقلاب، هر کدام فصلی دارد.

درباره تألیفات‌تان بگویید.

در اصول، فقه، اعتقادات، تاریخ، زندگی ائمه(ع) و نظرات خاصی که در فقه دارم، هر کدام رساله شده و حدود ۲۵ جلد کتاب و رساله دارم. آثار من در همایشی که برگزار شد به صورت رنگی منتشر شد و حاوی کتاب‌ها، خدمات و اجازات من است. همچنین ارتباطاتی که با آقایان و بزرگان داشتم مثل علامه طباطبایی که مقداری از محضرشان استفاده کردیم یا آقایان رفیعی قزوینی، میلانی، علامه سمنانی، علامه شوشتری، علامه بهبهانی و بزرگان دیگر در این آثار آمده است.

من هنوز کتاب‌هایی را در دست تالیف دارم که برای چاپ آماده می‌کنم. الان دو جلد کتاب زیر چاپ داریم که عنوان یکی از آن‌ها «عشق دیدار» درباره امام زمان(عج) است. این اثر تلخیص بعضی از کتاب‌ها است که آقای خطاط مقداری به ما کمک کردند.  

قضیه هدیه کتاب‌های خود را به کتابخانه مسجد اعظم تشریح کنید.

من از کودکی به کتاب بسیار علاقه‌مند بودم و از اول عمر کتاب‌های فراوانی تهیه کردم. مرحوم والد ما  ۵۰۰ جلد کتاب‌های رحلی و خطی آقایان نجف را دارا بود. پنج هزار و پانصد جلد تعداد کتاب‌های کتابخانه شخصی من بود که جمعاً حدود ۶۰۰۰ جلد کتاب شد و آن‌ها را به کتابخانه مسجد اعظم هدیه دادم. من با کتابخانه مسجد اعظم آشنا بودم و به آنجا می‌رفتم و مطالعه می‌کردم. در کتابخانه مسجد اعظم دو فرش بود که قائم مقام‌الملک برای آقای بروجردی فرستاده بود. در زمان حیات آقای بروجردی در افتتاح کتابخانه، آن دو فرش گران‌قیمت و ارزشمند را قائم مقام الملک از فرش‌های شخصی خود برای آقا فرستاد که تا انتهای کتابخانه می‌رسید. ما با کتابخانه مسجد اعظم ارتباط داشتیم، لذا گفتیم که بهترین جا آنجاست؛ هم کتابخانه آیت‌الله بروجردی است و هم مسجد اعظم است و آقای علوی را دوست داریم. آقایان تهران مثل آقای خطاط، آقای روحانی و دیگران برای بسته‌بندی و ارسال کتاب‌ها بسیار کمک کردند. مسئولان و عوامل کتابخانه هم خیلی به ما کمک کردند. خود آقای علوی عنایت زیادی فرمودند. عوامل کتابخانه هم آقایان مثل آقایان دیگر خیلی کمک کردند.

از جمله کتاب‌هایی که اهدا شد، ۶۰ کتاب خطی بود. بعضی‌ از کتاب‌ها ریاضی قدیم بود. یک قرآن خطی وجود داشت که ۴۰۰ سال قدمت دارد. البته چند صفحه اول آن خراب شده که باید بازسازی شود. من به قم کتاب‌های زیادی فرستادم. حدود ۳۰۰ جلد کتاب از کتاب‌های پدر مرحوم آقای فلسفی در اختیار من بود که برای کتابخانه آقای نجفی مرعشی ارسال کردم. دکتر محمود، آقازاده آقای نجفی مرعشی برای من نامه نوشت و اظهار تشکر کرد. یک مقدار کتاب ضالّه متعلق به بهایی‌ها را به کتابخانه آقای سیستانی اهدا کردم که آقای شهرستانی مسئول آن است. از جمله یک قرآن خطی خوش‌خط با ترجمه بود که حدود ۱۵۰ سال قدمت داشت را به آقای شهرستانی دادم. آقای شهرستانی صفحه اول آن را باز کرد و گفت این قرآن ۱۵۰ سال قدمت دارد و تاریخ آن فلان زمان است.

ما برنامه داشتیم که کتابخانه آقای بروجردی و کتابخانه آقای گلپایگانی تغذیه شوند و کتاب‌های ما یک جا مستقر نشود. بخش از کتاب‌ها هم برای کتابخانه خوانسار فرستاده شد. البته از کتابخانه آیت‌الله بروجردی و کتابخانه آیت‌الله گلپایگانی، کتاب‌هایی که لازم نداشتند را برای خوانسار ارسال کردند. الان هم دست من خالی نیست و موسسه من کتابخانه بزرگی حدود ۲۰۰۰ جلد کتاب دارد.

دیگر خبرها

  • شیرینی‌ها و شگفتی‌های کودکان به روایت یک دیدار
  • توصیه تاریخی پادشاه عربستان به صدام حسین درباره جنگ با ایرانی‌ها (فیلم)
  • روایت مرحوم آیت‌الله نجفی تهرانی از زندگی اش
  • (ویدئو) توصیه تاریخی پادشاه عربستان به صدام حسین درباره جنگ با ایرانی‌ها
  • دستاوردهای عملیات وعده صادق روایت فتح می‌خواهد
  • شکست‌ناپذیری در ۴۷ بازی متوالی؛ خیز لورکوزن برای شکستن رکورد تاریخی بنفیکا
  • روایت خسروپناه از سجایای اخلاقی محمدرضا سنگری
  • توصیه تاریخی پادشاه عربستان به صدام حسین درباره ایرانی‌ها
  • ویترین تسنیم شماره ۶۵۸ / این کوروش افسانه است!
  • ۲ کتاب مناسب مداحان و منبری‌ها در راه نمایشگاه